با موضوع این مستند حتما آشنایید، یک ایدهٔ تازه و بکر که مدتی است بین مردم دهان به دهان می‌چرخید. بیایید ایدهٔ مرکزی فیلم را مرور کنیم: «اس‌ام‌اس‌هایی به دست افراد می‌رسد که در آن شخصی ادعا کرده به گنج رسیده و می‌خواهد با کمک دریافت‌کنندهٔ اس‌ام‌اس آن را بفروشد. چون آن فرد سواد ندارد و آدم بدبخت و بیچاره‌ای است می‌خواهد با او تماس گرفته شود و گنج، با نسبتی مشخص بین او و دریافت‌کنندهٔ اس‌ام‌اس تقسیم شود.» این یک ایدهٔ درخشان است نه؟ ایده‌ای برای وارد شدن به دنیای فریب‌خورده‌ها یا وارد شدن به دنیای آدم‌هایی که با این کار‌ها کلاهبرداری می‌کنند. حتی می‌تواند دستمایه‌ای باشد برای بررسی گنج‌یابی در کشوری مثل ایران و قاچاق زیرخاکی‌ها و حتی شاید راهی برای کشف و روانکاوی افرادی که سعی می‌کنند با این پیام‌ها عده‌ای را تحت تأثیر قرار دهند. هر کدم از این راه‌ها که انتخاب شود می‌رسیم به یک فیلم مفصلِ جذاب که ایده‌اش از یک اس‌ام‌اس ساده شروع شده. «ن بی‌دردسر» اما همهٔ این راه‌ها را با هم انتخاب کرده. یعنی چه؟ یعنی این‌که به همهٔ این موضوعات در کنار هم پرداخته و در واقع به هر کدام فقط ناخنک زده. کارگردان فیلم گزارشی تهیه‌کرده از همه‌ی این ماجرا‌ها و آدم‌ها. پس در فیلم با همه‌نوع آدم و ماجرایی روبه‌روییم، هم با افراد فریب‌خورده، هم با قاچاقچی‌ها، هم با واسطه‌ها‌ی معاملات و هم با کسی که برای خودش صاحب‌نظر است و فکر می‌کند خرید‌و‌فروش اشیا باستانی می‌تواند مانع نابودیشان شود و بهتر است آن‌ها را در موزه‌های شخصی نگهداری کنیم. و همهٔ این‌ها در ۲۰ دقیقه اتفاق می‌افتد! خب، بله، کار سختی است تجمیع این موضوعات گسترده؛ و (طبیعتا) چاره‌ای نیست جز پریدن از روی بعضی از داستان‌ها و پراکنده‌گویی و متمرکز نشدن روی یک ماجرا. واقعیت این است که «ن بی‌دردسر» روی هیچ موضوعی زوم نمی‌کند و مدام از این شاخه به آن شاخه می‌پرد؛ از این پراکنده‌گویی هم (ظاهرا) هدفی را دنبال می‌کند: این‌که ماجرای یک اس‌ام‌اس به‌ظاهر مسخره، می‌تواند چه ابعادی داشته باشد و آدم‌ها چطور تحریک می‌شوند تا ذهن خیال‌پردازشان را به کار بیندازند و بروند دنبال رویای عجیب‌و‌غریب پولدارشدن. اما مشکل دقیقا همین‌جاست: عدم پیوستگی اجزا، وحدت اثر را به‌هم می‌زند و ما را با فیلمی موجه می‌کند که ایده‌های جذابی دارد اما همه‌ آن‌ها را خرج کرده بی‌آن‌که وقتی برای توضیحشان داشته باشد یا عمیق‌تر به آن‌ها بپردازد. به همین دلیل تا انت‌ها معلوم نمی‌شود چرا فقط با این افراد (کسانی که در فیلم حرف می‌زنند) بحث می‌شود. معلوم نیست افراد مورد اشارهٔ فیلم چه نکتهٔ تازه‌ای را می‌گویند که به نظر سازنده شگفت‌انگیز می‌رسد، معلوم نیست حواس ما به عنوان بیننده باید به چه جنبه‌ای از فیلم باشد و کدام محور را در فیلم دنبال کنیم. این وسط نریشن‌های گاه‌و‌بیگاه کارگردان چه کمکی می‌کند؟ بله، «ن بی‌دردسر» جسارت دارد و معلوم است که بعضی سکانس‌ها (مثل سکانس ملاقات با قاچاق‌چیان) محصول بلندپروازی و انگیزه‌ی فوق‌العادهٔ فیلمساز است برای کم نگذاشتن در پرداخت. اما ساختار متشتت، همهٔ این خواسته‌ها و موقعیت‌های بالقوه را ناکام گذاشته. ناکامی از این جهت که فیلم نمی‌تواند وارد موضوع شود. بیشتر در اطراف ماجرا می‌چرخد و سعی می‌کند آنچه را که یک‌جور اتصال به داستان کلاهبرداری اس‌ام‌اسی است، کنار هم بگذارد. نتیجه؟ ما نمی‌دانیم قاچاقچیان چند نفر را این‌طوری گول زده‌اند؟ کسی که گول خورده چه‌جوری به این افراد اعتماد کرده؟ کسی که فریب نخورده چطور متوجه مشکوک بودن اوضاع شده و.... تا بخواهید سوال هست که فیلم می‌توانست با جواب دادن به آن‌ها ما را قانع کند. اما دریغ از یک جواب!

اما این موضوع نباید باعث ناامیدی شود. «ن بی‌دردسر» فیلمی است که می‌تواند محور ساخت چند اثر دیگر شود؛ فیلم‌هایی که سرنوشت آدم‌های همین فیلم را دنبال کند و ما در آن‌ها ببینیم که یک اس‌ام‌اس ساده‌لوحانه‌ چطور بر زندگیشان تأثیر گذاشته. حالا اما در مواجهه با «ن بی‌دردسر» ما فقط شاهد یک گزارشیم، یک گزارش کوتاه و پراکنده که انگار وقت نشده بسط و گسترش پیدا کند و البته، اضافه‌هایش دور ریخته شود. گزارشی که شاید فقط برای ثبت در تاریخ کارایی داشته باشد، اما برای تأثیرگذاری نیاز دارد عمیق‌تر شود و به اصل موضوع بپردازد. این یک فیلم خام است که با اضافه‌شدن متریال، می‌تواند جذاب و حیرت‌انگیز شود.


منبع: http://www.irandocfest.ir/fa/doc/news/719/%D8%B0%D9%88%D8%A8-%D8%B4%D8%AF%D9%86-%D8%A7%D9%8A%D8%AF%D9%87