رضا عبیات هنرمند جوانی که از سال ۱۳۸۰ کار خود را آغاز کرده و به عنوان تصویربردار با کارگردانانی نظیر مهوش شیخالاسلامی، پیروز کلانتری، عارش کوردسالی، محمدرضا فرطوسی، مهرداد اسکویی و سحر مصیبی همکاری داشته، معتقد است انسان دل دارد و عاشق میشود و چه عشقی بهتر از سینما.
وی که متولد ۲۹ مهر ۱۳۶۱ است، در سال ۱۳۸۰ با تصویربرداری مستند «دیوار» ساخته عارش کوردسالی وارد دنیای سینما شد. او همچنین سریال ۳۴ قسمتی «غریب آشنا» را در کشور کویت کارگردانی کرده و در ساخت مستند «ایران جنوب غربی» همراه محمدرضا فرطوسی بوده است.
گفتگوی سینماتجربی با این تصویربردار خوش ذوق را بخوانید:
*چطور وارد سینما شدید؟
من سینما را انتخاب نکردم، بلکه سینما من را انتخاب کرد. هیچوقت از مدرسه خوشم نمیآمد. یک روز با آگهی جذب هنرجوی سینما در هنرستان هنرهای تجسمی مواجه شدم و بعد از ورود فهمیدم دلم پیش سینما گیر است.
*تجربه کار با چه کارگردانهایی را دارید؟
مهوش شیخالاسلامی، عارش کوردسالی، پیروز کلانتری، مهرداد اسکویی، محمدرضا فرطوسی و ... از جمله کارگردانهایی هستند که واقعا مثل یک هنرجو از آنها درس سینما و اخلاق گرفتم. وقتی با پیروز کلانتری برای ساخت فیلم همراه میشوید، سر صحنه آرامش دارید. همچنین مهوش شیخالاسلامی به شما درس محبت و رفتار خوب را میآموزد.
تجربه کار با «کریم لکزاده» هم متفاوت بود. او برای تصویربرداری مستند «قیچی» همیشه توصیه میکرد برای ضبط یک پلان چنان انرژی بگذارید که با گذشت زمان افسوس نخورید.
آخرین ساخته پیروز کلانتری فیلمی مینیمال از زندگی بلوچها بود و مستند «از صفر تا سکو» به کارگردانی سحر مصیبی هم درباره سه بوکسور زن است که صحنههای درگیری و اکشن زیادی داشت. این دو فیلم در فضایی کاملا متفاوت روایت شدند ولی بیانی مشترک داشتند؛ احساسی عمیق در هر دو فیلم جاریست. در یک فیلم احساس از زبان بلوچها روایت میشود و در فیلم دوم علیرغم داشتن صحنههای خشن، پای احساسات زنان در میان است.
*از چه تدابیری برای ضبط تصاویر درگیری دو بوکسور استفاده کردید؟
عادت دارم قبل از شروع فیلمبردای زمان زیادی با کارگردان صحبت کنم. در حقیقت جنگ بین من و کارگردان قبل فیلمبرداری تمام شده و با لمس دکمه رکورد آتشبس اعلام میشود. برای ضبط سکانسهای مربوط به رینگ بوکس همزمان سه دوربین به همراه داشتم که پلانی را از دست ندهم؛ زیرا معتقدم هربار که صحنه بازسازی شود نتیجهای جدید در پی دارد.
*چه نظری درباره کارگردانهای سینمای مستند دارید؟
وقتی یک کارگردان سر صحنه آماده میشود، اگر دکوپاژ دقیق داشته باشد قبل از اینکه بگوید «شروع» فیلمبردار، صدابردار، نورپرداز و گروه تولید آمادهاند و قبل از اینکه «کات» بدهد همه متوجهاند که باید کار را به اتمام برسانند. این امر فقط زمانی اتفاق میافتد که کارگردان توضیحات کامل و جامعی درباره سکانس در اختیار گروه تولید قرار دهد.
این توضیحات آنقدر مهم است که حتی راننده باید در جریان باشد با چه سرعتی حرکت و در چه زمانی توقف کند. به قول ناصر تقوایی: سکانس باید طوری چیده شود که آبدارچی بداند چه زمانی چای بیاورد! اما متاسفانه در سینمای مستند ایران تعداد اندکی از کارگردانها با این شیوه کار میکنند .
*چرا نقش عوامل در روند تولید فیلم مستند کمرنگ است؟
با این سوال مخالفم. به نظرم تمام عوامل تولید فیلم مستند نقش اصلی و کلیدی دارند ولی قرار نیست فیلمبردار، تدونگر، صدابردار و ... سلبریتی شوند! در فیلم داستانی معمولا بازیگرها مطرح میشوند و در سینمای مستند کارگردانها میدرخشند. این جلب توجه بستگی به مدیوم کار دارد که مشخص میکند چه کسی سلبریتی شود.
*تجربهای دارید که بخواهید در اختیار جوانها قرار دهید؟
فیلمسازان جوان، با اتفاق همراه شوید. زیاد ببینید و در ذهن خود بسپارید!
زمانی که کسی ذوق ندارد، نمیتواند تصویر ضبط کند. اینکه کسی دانشی درباره دوربین داشته باشد و بتواند با دوربین کار کند، دلیل نیست که سوژه را خوب درک کرده و میتواند فیلم بسازد.
*معمولا با چه دوربینی کار میکنید؟
بگذارید با مصداق بگویم: برای تصویربرداری مستند «از صفر تا سکو» با سه دوربین فیلمبرداری شد چون جایی نیاز بود یک اکت خوب ضبط شود، اما در سکانسی دوربین ساکن بود و آرامش داشت یا در صحنهای تصویر ژوست (شیک) بود؛ خب طبعاً برای ضبط هر کدام از این سکانسها نیاز به دوربین خاص است.
این سوژه است که مشخص میکند با چه دوربینی به استقبال آنها برویم. تا الان ندیدم دوربینی ساخته شود که بتوان با آن همه جور سکانسی را ضبط کرد.
هر دوربینی یک اخلاقی دارد؛ نمیشود با دوربین بازیگوشی که برای ضبط صحنههای هیجانانگیز ساخته شده، سکون را نمایش دهید. امکان ندارد دوربین حرفهای چند کار را با هم انجام دهد. حتما دیدید ورزشیها برای فوتبال سولههای بزرگ طراحی میکند و اسمش را میگذارد سالن چندمنظوره! اما دوربین نمیتواند چندمنظوره باشد.
*آیا دستمزد یک تصویربردار برای زندگی امروز کافی است؟
دستمزد یک تصویربردار بستگی به ارتباط وی با کارگردانها دارد؛ چون سینمای ما رابطهای است. باید تو را بشناسند و بهت اعتماد کنند تا بتوانی پشت دوربین قرار بگیری.
سینمای مستند نیاز به فیلمبردار خوب دارد، زیرا تعداد فیلمهای خوبی که ساخته میشود خیلی کم است. متاسفانه آنقدر فیلمهای ضعیف زیاد شده که یک فیلم متوسط هم خود را نشان میدهد! یک زمانی شخص توانایی کار کردن را دارد و رابطهاش هم خوب است، در این میان هرچه قدر اطمینان بین طرفین بیشتر باشد، فیلمبردار بیشتر کار میکند و طبعاً وضع مالی به مراتب بهتری هم خواهد داشت.
ضمن اینکه اخلاق در کار فیلمسازی بسیار مهم است و لیدر اخلاقی گروه، کارگردان است. همهی عوامل نیز واکنشی در مقابل رفتار کارگردان از خود نشان میدهند؛ اما زمانی هست که بعضی افراد چنان برخورد زنندهای با عوامل دارند که آدم احساس میکند مورد کملفطی قرار گرفته است. لوکیشن فیلم محلی برای زندگی کردن است و متاسفانه گاهی یک نفر مدام شما را از این نوع زندگی منع میکند. سینمای ایران کارگردان خوب زیاد دارد، اما کارگردانی که سر صحنه خوب باشد، به تعداد انگشتان دو دست هم نمیرسد.
*تا حالا شده کاری را نیمهکاره بگذارید و بگویید دیگر کار نمی کنم؟
(با خنده میگوید) نه! اول و آخر که ما سربازیم؛ سرباز هم وظیفهاش را انجام میدهد؛ ولی فقط یک بار به خدمت میرود! به هر حال اگر احساس کنم که با کارگردانی هماهنگ نیستم، اصراری برای کار مجدد ندارم.
*فضای سینمای مستند را میپسندید یا سینمای داستانی؟
ساخت فیلم داستانی به مراتب راحتتر از مستندسازی است. البته که همه سینمای مستند را دوست دارند مخصوصا سفر! در سینمای مستند شما رشد میکنید ولی در سینمای داستانی سخت رشد میکنید، زیرا سینمای داستانی منزویتر است. در سینمای داستانی همه چیز معطوف به گروه فیلمسازی است، ولی در مستندسازی شما یک اخلاق خوب از کنیا، یک سنت خوب از بلوچستان یا یک تصویر ماندگار از برزیل و... را میبینید و به دانش خود میافزایید.
در مستندسازی شما نور، زاویه دوربین و ... را انتخاب میکنید ولی در سینمای داستانی شما باید خلق کنید؛ باید نورپردازی کنید، باید موسیقی بسازید، باید بازیگردان باشید. زمانی میتوانید فضایی را در سینمای داستانی به خوبی خلق کنید که حافظه فرهنگی- بصری خود را از سینمای مستند گرفته باشید.
*مخاطب جشنواره سینماحقیقت هستید؟
بله بسیار زیاد. سال گذشته فیلم «اُدیسه عراقی» را دیدم و خیلی لذت بردم؛ تاثیر عمیقی روی انسان میگذارد. دوست داشتم دو یا حتی سه بار این مستند را میدیدم ولی متاسفانه به دلیل تعداد زیاد فیلمها، این امکان وجود نداشت. پیشنهاد میکنم به هیات انتخاب این جشنواره که فیلمهای کمتری را انتخاب کنند ولی بازبخش بیشتری برای آثار منتخب در نظر بگیرند، زیرا بعضی فیلمها این پتانسیل را دارند که چند بار دیده شوند.
http://www.cinematajrobi.ir/vdci3paz.t1auq2bcct.html