مستند/ 52 دقیقه/1385
کارگردان: مهرداد اسکویی
پژوهشگر: مهرداد اسکویی
فیلم بردار: اشکان اشکانی
تدوین گر: لقمان خالدی
تهیه کننده: مهرداد اسکویی
موسیقی: علی صمدپور
جوایز:
- جایزهٔ بهترین فیلم مستندِ نیمهبلند از جشنوارهٔ هاتداکز
- جایزهٔ ویژهٔ هیئت داوران سومین جشنوارهٔ اوکراین،
- جایزهٔ بهترین فیلم مستند جشنوارهٔ سه قارهٔ هند
- دیپلم افتخار بهترین کارگردانی از جشنوارهٔ فیلم فجر
- جایزهٔ بهترین فیلم در بخش مبارزه با مواد مخدر و دیپلم بهترین صدابرداری از جشنوارهٔ بینالمللی سینما حقیقت
خلاصه فیلم:
روزهای بیتقویم گزارشی اجتماعی از کانون اصلاح و تربیت است. این فیلم دربارهٔ نوجوانان پسر زیر ۱۸ سالی است که همه در یک آسایشگاه با هم هستند و به جرمهای مختلف باید دوران اصلاح و بازتوانی را بگذرانند. پیش از به تصویر کشیدن زندگی دسته جمعی بچههای کانون، تمرکز بر سه نفر از آنها بیشتر است. وحید، سجادو علیرضا.[۲] این فیلم دومین قسمت از مستندهای سهگانه مهرداد اسکویی است. قسمت اول فیلم «آخرین روزهای زمستان» نام دارند.
"روزهای بی تقویم (همیشه برای آزادی دیراست) مستندی حدودأ یک ساعته ا ست که به زندگی نوجوانان ساکن در کانون اصلاح و تربیت تهران میپردازد. هنگامی که اسکویی، از زندگی خانوادگیشان میپرسد، معلوم میشود بچهها بخاطر این که ممکن است کتک بخورند از رفتن به نزد خانواده خود در هراس اند. ویلیام یانگ، نویسنده نیویورک تایمز در ماه مه امسال در توصیف خصوصیات اسکویی نوشت: " مهارت و تخصص او به چنگ آوردن صحنههایی عمیقآ شخصی است. گویی نه او و نه دوربین اش هیچیک در اتاق حضور ندارند ". حتی بدون نگاه تخصصی هم آشکار است که فیلمهای اسکویی، از نگاهی همدلانه به افراد مورد مطالعه خود برخوردار است. من شانس تماشای سایر آثار اسکویی را نداشتم ولی تجربه دیدار من از همین فیلم روزهای بی تقویم نشان میدهد آنها نیز با حساسیتی آموزنده به مباحث جامعه ایرانی میپردازند که اسکویی در این مورد مهارت کامل دارد. کسانی که شاهد سخن رانی و فیلمهای او بودهاند از مواجهه با یک هنر پرقدرت اجتماعی که از نظر زمان و موضوع مورد مطالعهاش انقلابی است خشنودند"
"آنها ده تا چهارده سالهاند، از تلویزیون فوتبال تماشا میکنند. هرکدام یک عروسک پارچهای دارند، با این حال در این سنین یا اعتیاد داشتهاند یا دزدی میکردهاند… صحنهٔ آغازین فیلم؛ یک گروه فیلم ساز را نشان میدهد که مجوز دارند از یک کانون اصلاح و تربیت در تهران فیلم تهیه کنند. مهرداد اسکویی؛ کارگردان و عکاس، در قالب پلان، سکانسهایی از زندگی روزمرهٔ بچهها تصویربرداری کند. آنها به طرزی باورنکردنی، در خوابگاهشان نمایش بازی میکنند و با استفاده از لغات حقوقی دقیق جریان قضایی و محکومیت خود را با جدیت بازی میکنند. او از تک تک آنها به آرامی سؤال میپرسد و آنها با پختگی و آگاهی از وضعیت، خودشان را فاش میکنند، که بسیار تکان دهنده است. کلام بزرگسالان "پشیمان، خالی بند" در دهان کودکانی است که احساس میکنند از طرف خدا تنبیه شدهاند. فیلمساز میپرسد: " چرا گریه میکنی؟"، یکی از آنها پاسخ میدهد «چکار کنم دیگر؟». حقیقتاً این پسر چکار کند! وقتی فقط به یک عروسک پارچهای تکیه دارد؛ چراکه بعد از مرگ مادرش، از جانب پدر رها شده. کسانی که هنوز خانوادهای دارند، این زندان ابدی را پذیرفتهاند، تا دوباره خانواده را ملاقات کنند. فرصتی معجزه آسا؛ هنگام سفر به سواحل دریای خزر به دست میآید. بچهها درست در برابر موجها و قلعههای شنی، مانند دختربچههای معصوم حیرتزده میشوند. در ابتدای این مستند، ترجیع بند یک ترانه نویدبخش است: «... از دست من و تو غصهها خسته می شن…»