تماس با ما                ثبت اطلاعات

 

خبر و گزارش

 گزارش چهل و پنجمین نشست پژوهشی رخداد تازه مستند در محل پروژه های نیومدیا

نمایش مستند «پاستای ایرانی» ساخته وحید صداقت

یکشنبه اول مرداد ماه ساعت ۱۸

 گروه پژوهشی و مستندسازی آریتمی

ریتم اصلی

چهل‌وپنجمین نشست پژوهشی رخداد تازه مستند با نمایش فیلم «پاستای ایرانی» به کارگردانیِ وحید صداقت برگزار شد. پوریا جهانشاد پنج نشست‌ پیشین رخداد با محوریت دیاسپورا را با دو رویکرد جمع‌بندی کرد؛ یکی دیاسپورا به مثابه گروهی تقریباً هم شکل که به سرزمین مادری وایسته‌اند و هویت آنها رابطۀ مستقیم با جغرافیا دارد. دیگری، دیاسپورا به عنوان سوژه‌ای مرکززدایی شده که نوعی مقاومت آگاهانه دارد، که در این نوع از هویت دیاسپورایی این حافظه است که جایگزین سرزمین می‌شود. در نهایت او گفت، باید این نکته را در نظر داشت که دیاسپوراها با یکدیگر متفاوتند. حال سوال این است که این دیاسپورای ایرانی واجد چه نوع ویژگی‌هایی است؟ و در جغرافیاهای مختلف این پراکندگیِ ایرانی‌ها چگونه تعریف می‌شود؟

 وحید صداقت گفت، در سفری که به رم داشتم برای تحقیقاتِ فیلم دیگری راش‌هایی را  با «هندی کم» می‌گرفتم اما بعد متوجه شدم آن حس و حالی که در این راش‌ها وجود دارد را نمی‌توان در فیلم دیگری یافت. او اضافه کرد، قشر متوسط دانشجویان مهاجر ایرانی در ایران نسبت به ایتالیا از زندگی بهتری برخوردار بوده‌اند اما با این وجود از مهاجرت خود احساس رضایت می‌کردند. صداقت گقت صحبت‌هایی از قبیل نارضایتی و شکایت از وضع موجود در ایران که از سوی دانشجویان ایرانی گفته شد، ناشی از یک دورۀ بحرانی در ایران بود که خشم عظیمی از مردم را بر انگیخته بود.

چندریتمی

چندریتمی‌ها به همگونی تن نمی‌دهند، در برابر چیزی به ظاهر واحد مواضع متفاوت و متضادی اتخاذ می‌کنند. این‌گونه است که چند ریتمی‌ها عدم توافق را به خاطر می‌آورند. جایی که هرگز همدستی‌ها رخ نمی‌دهد و ریتم‌های گوناگون، نواهایی که تا کنون شانسی برای شنیدن نداشته‌اند و خلق ساحت‌هایی که دیده نشده‌اند سر بر می‌آورند. 

صداقت مهاجران را به سه دسته تقسیم کرد. کسانی که همچنان در کشور جدید به هرشکلی به دنبال حفظ رابطه خود با ایران هستند، برای مثال با تماس‌های تلفنی با نزدیکانشان که در ایران‌اند، ساختن گروه‌های دوستیِ ایرانی و حتی خورد و خوراک ایرانی. گروه دوم، کسانی‌اند که با هدف مشخص از کشور خارج شده و ارتباط خود را با ایران تا جای ممکن قطع می‌کنند. گروه سوم، کسانی که بلاتکلیف‌اند و بین این دو مرز در رفت و آمدند. تجربه صداقت نشان می‌دهد که گروه دوم انسان‌های موفق‌تری‌اند.  جهانشاد اشاره کرد که در یکی از نشست‌های دیگر هویت دیاسپورایی، فرزاد توحیدی نیز گفت، انطباق پذیری با جامعۀ مقصد یک بازی برد-برد است. او اضافه کرد این بازی برد-برد که در فحوای کلام وحید صداقت هم وجود دارد فارغ از هر ارزش‌گذاری‌ای نقطۀ مناقشه‌انگیز و قابل بحثی است. 

در ادامه کارگردان گفت، مسئلۀ  «اگزوتیک بودن» پدیده‌ای ملموس در ایتالیا نیست و خیلی زود مهاجران ایرانی در درون جامعه حل می‌شوند. سپس پوریا جهانشاد گفت این مسئله هم باز به انطباق پذیری مربوط می‌شود و انطباق‌پذیری یک طیف است. آیا انطباق‌پذیری به صورتی است که  فرد ایرانی تبدیل به یک ایتالیایی بشود؟ یا انتظاراتی که یک ایتالیایی از شخص  ایرانی دارد را برطرف می کند؟ و یا اینکه این انطباق پذیری چیزی بین این دو است؟ آیا این انطباق پذیری شرط ضروری مهاجرت است؟ 

 یکی از حضار گفت، در ابتدای ورود مهاجران انطباق پذیری چندان موضوعیت ندارد. مفاهیم به ذات خود معنا ندارند و در تقابل با فرهنگ دیگر معنا پیدا می‌کنند و در نهایت اشاره کرد که فیلم به لایه‌های عمیق مهاجرت نفوذ نمی‌کند. یکی دیگر از حضار گفت، مفهوم دیاسپورا یک مفهوم لغزنده و منعطف است.

در نهایت شاید شنیدن حرف‌های کسانی که از ایران مهاجرت کرده‌اند و از مهاجرت خود عمیقاً راضی‌اند می‌توانست به بحث کمک بیشتری کند، به خصوص زمانی که نشست با این جمله تمام می‌شود که، به اندازه تمام آدم‌هایی که تجربۀ مهاجرت دارند جواب‌های متفاوتی وجود دارد. در هر صورت شاید بتوان گفت این نشست‌ها جز اولین تلاش‌ها برای دستیابی به تعریفی از هویت دیاسپورایی‌اند که رخداد تازه به خوبی این مسیر را آغاز کرده است.

 هم‌ریتمی

هم‌ریتمی‌ها حاصل یک دستی‌ها، توافق همگانی، پنهان کردن تمام شکاف‌های موجود و روایتی از متحدالشکلی‌ها است. هم‌ریتمی‌ها اگرچه می‌تواند در لحظات تغییر در سوی فرودستان رخ بدهد اما معمولا حاصل توافقی نانوشته در پذیرش قواعدی که وضعیت را تثبیت می‌کند از سوی فرودستان است.

 هم ریتمی در این نشست با این اصول شکل گرفت که مهاجران ایرانی به امید دستیابی به آرزوهایی و یا به دنبال تحقق «خودی» که نمی‌توانند داخل ایران بسازند از کشور خارج می‌شوند. اما در کشور جدید با مشکلات جدیدی روبرو می‌شوند که باز هم دست وپاگیر آنها است. شاید امکانات جدیدی را به دست آورند اما از سوی دیگر مشکلات دیگری هم برایشان ایجاد می‌شود. در نتیجه با توجه به تمام این مشکلات و دغدغه‌های جدید، انتظار مشارکت اجتماعی فعال مهاجران در کشور جدید انتظار گزافی است. بعلاوه، نکاتی که ضمنی در جلسه گفته شد و همه ما در زندگی روزمره خود آن را تجربه کرده‌ایم و بسیار آن را شنیده‌ایم این است که، فرد هنرمند در کشور خودش موفق‌تر است و نه بیرون از جامعه خویش. نکته بعدی هم این است که مهاجران علاقه ندارند مهاجر دیگری به آنها اضافه شود. 

اشتیاق ایرانیان به زندگی به سبک اروپایی در کنار تمام محدودیت‌های موجود در داخل کشور، حتی با بازنمایی انتقادی وضعیت مهاجران ایرانی نمی‌تواند ذره‌ای از شیرینی شنیدن تجربه‌های متفاوت افراد از زندگی در خارج از ایران را کم کند. به نظر همچنان برای ما زندگی در جای دیگریست.

آریتمی

آریتمی‌ها در چند جا متولد می‌شوند. یکی در لحظات شکست، در لحظاتی که هر راهی به در بسته می‌رسد، این لحظات پتانسیل‌هایی دارند. پتانسیل‌هایی برای خروج از ریتم و یافتن بدیل‌هایی برای زیست دیگرگونه. یکی دیگر از جاهایی که آریتمی‌ها به کار می‌افتند نه لحظات شکست، بلکه لحظاتی است که فریادهای یکدستی‌های ناب شنیده می‌شود.آنجا فقط نویزی آرام این پتانسیل را دارد که خالق آریتمی شود.  

امروز ایران و ایرانی همان وضعیت 40 یا 50سال پیش را ندارد. اوضاع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بسیار تغییر کرده است. نگاهی به مهاجران 30 سال پیش بیاندازید و نگاهی به مهاجران امروزی. در نتیجه کنشگر اجتماعی هم دچار تغییراتی شده است. امروز مهاجرت بسیار پیچیده‌تر از گذشته است، چرا که کنشگر آگاه‌تر و شرایط متفاوت‌تر شده است؛ دیگر رنگ آسمان بیرون از مرزها خیلی پرسش‌برانگیز نیست، اما همچنان جذاب است. اما چرا حتی با داشتن شرایط خوب زندگی در ایران باز هم بسیاری مهاجرت می‌کنند و خود را گرفتار شرایط سخت‌تر؟ آیا به واقع مهاجران امروز از جنس مهاجران دوره ساسانی و یا مشروطه‌اند؟ یا تغییری رخ داده؟ به نظر قشر جدیدی در دنیا شکل گرفته که هرروز رو به تغییر و رو به فزونی است. قشری که برای تحلیل کردنشان مفهوم طبقه اجتماعی به تنهایی کارساز نیست. قشری که می‌رود تا فراموش کند که فراموش شده است، قشری سر درگریبان و وامانده که حافظۀ خوبش اجازه فراموشی را به او نمی‌دهد.  قشری خشمگین و خموش که روی مرز اینوری و آنوری قدم برمی‌دارد. قشری که به دنبال راه نجات است. قشری که دو دسته شده‌ است، آنهایی که مهاجرت فیزیکی کرده‌اند و آنهایی که مهاجرت فیزیکی نکرده‌اند. دستۀ دوم پشت کلیدواژۀ «مقاومت»‌اند و دستۀ اول در سایۀ غربت. شاید امروز باید از آنان خواست تا متحد شوند.

دانلود و پخش پادکست  چهل و پنجمین نشست رخداد تازه مستند


منبع: گروه رخداد تازه مستند

 

دسته بندی مطالب