گزارش نشست پژوهشی سی و نهم رخداد تازه مستند
«صد و سه روز» ساخته مهدی بخشی مقدم
گروه پژوهشی و مستندسازی آریتمی
یکشنبه ۲۴ اردیبهشت، ساعت ۱۸
ریتم اصلی
روز یکشنبه دهم اردیبهشت ماه، ششمین نشست از سلسله نشستهای شهر و انسان شهری در رخداد تازه مستند با نمایش فیلم «صد و سه روز» از ساختههای مهدی بخشیمقدم برگزار شد. اين فيلم روايت موازي از زندگي سه فرد تبهكار در ندامتگاه تهران بزرگ است. افرادی كه در سنين و موقعيتهاي مختلف جرمهایی را مرتکب شدهاند و این فیلم قصد داشت با نزدیک شدن به این افراد گذشتهی زندانیها، اعمالی که بر بدنهایشان جاری میشود و نتایج این اعمال را برای ما به تصویر بکشاند. پس اگرچه زندان بدنهای این افراد را در تسخیر خود داشت اما مساله این بود قسمتی از بدنهای این افراد در خارج از زندان جا مانده بود و موقعیت پیشین شخصیتهای اصلی با اکنونشان کشمکشی را سبب شده بود. کشمکشی که کارگردان در موردش گفت: اگر ما زندان را به عنوان یک نهاد بازدارنده در نظر بگیریم مسئولین و دستاندرکاران زندان به این نتیجه رسیدهاند که نقش بازدارنده ندارد و به جز آن روشهای جدیدی برای بزه به آنها یاد میدهد، یعنی زندان نه تنها بازدارنده نیست بلکه مشوقی برای جرم است. در ارتباط با نگاه جاری به زندانی پوریا جهانشاد هم چنین گفت: «در این سالها تلاش شده که نسبتهای ژنتیکی و روانشناختی برای بزهکاری در نظر بگیرند و هدف از چنین تحلیلهایی برجسته کردن ویژگیهای فردی افراد در نسبت با جرم است اما در این فیلم میشود کاملا جنبههای لذت از بزه را به عنوان ویژگیای اجتماعی دید. در حقیقت یک نگاه فرادستی به این آدمها وجود دارد نگاهی که با ناهنجار دانستن این آدمها قصد دارد این آدمها را همچون شبیه سایر افراد جامعه بکند و چنین نگاهی به جز اینکه سادهسازی است این مساله را نادیده میگیرد که این افراد در امتداد راهی نیستند که جامعه در پیش گرفته است.»
پس قرار است ما با کارگردان به زندان برویم، در زندان بمانیم، مناسکش را بر جای آوریم و بدون لحظهای خیالبافی و باز شدن کورسویی به تسخیر و حبس بدنها از یکسو و شکست این مناسک از سوی دیگر نگاهی بیندازیم. پس ببینیم فیلم چه چندریتمیها، همریتمیها و آریتمیهایی برای ما تولید میکند، آنهم دوربینی که با تعلیق مدام آزادی در پسِ وعدهی رهایی هرگز به خارج از دیوارهای بلند زندان سرک نمیکشد.
چندریتمی
چندریتمیها به همگونی تن نمیدهند، در برابر چیزی بهظاهر واحد مواضع متفاوت و متضادی اتخاذ میکنند. اینگونه است که چندریتمیها عدم توافق را به خاطر میآورند، جایی که هرگز همدستیها رخ نمیدهند و ریتمهایی گوناگون، نواهایی که تاکنون شانسی برای شنیدن نداشتهاند و خلق ساحتهایی که دیده نشدهاند سر بر میآورند.
در قسمتی از فیلم ما با روایتی دوگانه از سوی یکی از شخصیتهای فیلم روبرو هستیم او یکجا میگوید آرزویش این است به محض آزاد شدن باند جدیدش راه بیندازد و در صحنه دیگر شاهد این هستیم که با خواندن یک سوره از سوی مسئولان زندان تشویق میشود. یکی از حضار با استفاده از این دوگانه گفت: سازو برگ ایدئولوژیک دیگر ساخت سوژه برایش مهم نیست آنچه اکنون برایش مهم است انجام بازی است، یعنی دیگر این سازوکار به دنبال رام کردن هم نیست بلکه انجام بازی و ایجاد مناسک برایش کافی است.
یکی از حضار گفت: اکثر زندانیان به خاطر جرایمی خرد و کوچک بازداشت شدهاند و این نهاد با حبس بدن ها قصد دارد جامعه را بهتر کند. این نهاد نه تنها بازدارنده نیست بلکه نتوانسته کسی را هم به جامعه برگرداند. زندان کارخانه فرودستپروری است، فرودستها را میگیرد و آنها را حبس میکند و با حبس وضعیت فرودستی آنها را تثبیت میکند.
پوریا جهانشاد هم در همین رابطه گفت: زندان با حبس بدنها انگار نه برای افراد داخل زندان که برای افراد بیرون از زندان قرار است این پیام را صادر کند که جامعه امن شده و خیالتان راحت باشد. در واقع زندان این پیام را میدهد که همه کسانی که ناسالم هستند یکجا جمع شدهاند که به ما بگویند هیولاها دستگیر شدهاند و شما خوش باشید.
ریتمهای متفاوتی که شکل گرفتند نخست به مسالهی فرودستی زندانیان میپرداختند اینکه زندان از اساس جای فرودستان است و کارکردش تولید فرودستی است و دیگر اینکه این فرضیه که ما حق تعریف زندگی و هنجار برای زندانیان را داریم را باید فراموش کنیم. اما همسو با این ریتمها یک همریتمی مهمتر هم شکل گرفت: ناکامی زندان در متنبه کردن افراد.
همریتمی
همریتمیها حاصل یکدستیها، توافقی همگانی، پنهان کردن تمام شکافهای موجود و روایتی از متحدالشکلیها است. همریتمیها اگرچه میتواند در لحظات تغییر در سوی فرودستان رخ بدهد اما معمولا حاصل توافقی نانوشته در پذیرش قواعدی که وضعیت را تثبیت میکند از سوی فرودستان است. اما این فیلم با ناکام نشان دادن زندان در متنبه کردن افراد و از آنسو وضعیت فرودستی زندانیان نشان داد نه فقط زندان تبدیل به حبس بدنهای حاشیهای شده بلکه تنها کارکرد زندان به حبس این افراد فروکاسته شده است و خبری از رامسازی بدنها نیست. پس همریتمی در ناکامی زندان در متنبه کردن سوژهها شکل گرفت. یکی از حضار با توجه به تجربه پیشین خود از حضور و ساخت فیلم در زندانها گفت: سازمان زندانها هیچ طرحی برای بازدارندگی و برگردان این افراد به سوی اجتماع غیر از مذهب ندارد. یکی دیگر از حاضرین از زندانهای درون ایران هم پیشتر رفت و گفت: نهاد زندان نه تنها بازدارنده نبوده بلکه هیچکس را هم نتوانسته به جامعه بازگرداند و این بازگشت به جامعه تنها در فیلمهای آمریکایی قابل مشاهده است. درواقع همریتمی اصلی به ناکامی زندان در متنبه کردن، منضبط ساختن و رامسازی زندانیها ختم شد. جایی که نشان میدهد چگونه زندان هرگز نتوانسته به وعدههایش عمل کند و همچنان در حال تکرار آن وعدههاست بدون آنکه سازوکارهای درون زندان هم به چنین وعدههایی اعتقاد داشته باشند.
آریتمی
آریتمیها در چند جا متولد میشوند. یکی در لحظات شکست، در لحظاتی که هر راهی به دری بسته میرسد، این لحظات پتانسیلهایی دارند. پتانسیلهایی برای خروج از ریتم و یافتن بدیلهایی برای زیستی دیگرگونه. یکی دیگر از جاهایی که آریتمیها به کار میافتند نه لحظات شکست، بلکه لحظاتی است که فریادهای یکدستیهای ناب شنیده میشود. آنجا فقط نویزی آرام این پتانسیل را دارد که خالق آریتمی شود.
در پایان فیلم که یکی از زندانیها میگوید: «گیریم آزاد شدم اما میگویند خانه اجارهای یک میلیون است و بنزین لیتری هزار تومن شده و نان پانصد تومن، با اینها چه کنم؟» در واقع این زندانی به ما میگوید: اگر توانستم از نهادهای انضباطی رها شوم در برابر منطق بازار هیچ شانسی نخواهم داشت. یعنی اگر زندان آن جایی است که بدن مرا به چنگ آورده و در تسخیر خود قرار داده بیرون از زندان اما منطق بازار از همان اول هستی مرا به زیر خواهد کشید. پس آزادی وقتی تحقق مییابد که بتوانیم به دو منطق مهم غلبه کنیم یکی منطق نهادهای انضباطی و دیگری منطق بازار که با تبدیل ذره ذرهی حیات به کالایی برای سود در حال پیش رفتن است. آزادی فقط در گرو پشت سر گذاشتن دیوارهای بلند زندان نیست آزادی توانایی غلبه بر منطقی است که هستی آدمی را به منطق سرمایه تقلیل داده است. پس اگر نتوانیم این دو منطق را پشت سر بگذاریم صد و سه روزمان همچنان امتداد خواهد یافت.
منبع: گروه رخداد تازه مستند