محمود بهادری کلخورانی، پس از پایان تحصیلش از مدرسه عالی رادیو و تلویزیون ملی ایران، به زاهدان منتقل شد. در روزهای جنگ در خرمشهر بود و از آنجا نامههای رزمندگان را به خانههایشان رساند. با حسین طاهری دوست به اصفهان منتقل شد.
بهادری در سال 1368، شرکت فیلم سازی دید نو را به اتفاق رخشان بنی اعتماد ، منوچهر مشیری و اسعد نقشبندی تاسیس نمود.
محمود بهادری، اولین فیلم مستند جنگی ایران، به نام خرمشهر ، شهر خون ، شهر عشق را کارگردانی کرده است.
دو فیلم مستند «نماهایی که ناپدید شد» به کارگردانی حمید جعفری و «یکی مثل همه» به کارگردانی لقمان خالدی ، درباره محمود بهادری ساخته شده اند.
فیلم ها :
- یاد ویادگار (مشترک با فرهاد ورهرام و مصطفی رزاق کریمی)
- خرمشهر ، شهر خون ، شهر عشق
- تمرکز (فیلمبردار)
- گره (فیلمبردار)
تالیف :
- کتاب «سلام بر حیدر بابا»
محمد تهامی نژاد درباره محمود بهادری اینگونه می نویسد:
ده سال گذشت. همین دیروز بود در لابراتوار عکاسی مرکز آموزش تلویزیون در محمودیه و همین دیروز بود روی پشت بام «دگا فیلم» قدم زدیم. در تاریخ سینما ی ایران محمود بهادری، لحظههای خاصی وارد میشود که حاکی از انتخابهای او در زندگی است. الان در تصاویر روزهای انقلاب وجنگ، چون شاهدی مانده است.
س از مدرسه تلویزیون به زاهدان منتقل شد که چند کار او در آرشیو مرکز، هنوز باید باشد. درروزهای جنگ در خرمشهر بود و از آنجا نامههای رزمندگان را به خانههایشان رساند. با حسین طاهری دوست به اصفهان منتقل شد. یاد ویادگار را با ورهرام و مصطفی رزاق کریمی ساخت. محمود روزی با کتاب «سلام بر حیدر بابا» آمد. صفحه اول کتاب یادداشتی و تعارفی، برای من نوشت که شعر است:
به نام خدا – پیشکش به پژوهشگر پاینده، فیلمشناس سرزنده و فیلمساز دل زنده…
یادداشت تاریخ ۱۰/۴/۸۱ را دارد. کتاب۸۰ صفحه است؛ منظومه در دو قطعه، برگردانی آزاد از منظومه «حیدر بابایه سلام» اثر جاویدان استاد محمد حسین شهریار ترجمه محمود بهادری (م. ب. کلخوران). کلخوران روستایی در اردبیل است و چه خوب بود اگر حیدر بابا را میساخت. کتاب با مقدمه استاد شهریار آغاز میشود که:
حیدر بابا اسم کوهی است رو به روی دهکده «قیش قرشاق» یا گهواره خاطرات من که در کنار رودخانه، در فاصله میان قراچمن معروف و دهکده شنگل آباد واقع شده، حیدر بابا در این شعر به عنوان کدخدای قدیمی دهکده استخدام میشود که همیشه مسلط بوده و چون چشم تاریخ، شاهد وقایع و ضبط کننده اعمال مردم است و میتواند نالههای شاعر را در آسمانها منعکس کرده و به گوش همه آفاق برساند.
حیدر بابا دخمه هات آباد باشن
بعد از ماها موندهها دلشاد باشن
گذشتهها، آینده رو یاد باشن
دینشونو بچهها کم نگیرن
حرفای توخالی رو دم نگیرن
یاد این دوست رفته با خوبی و نیکی باد.
منبع : http://vamostanad.com/?p=5602
رخشان بنی اعتماد در مراسم بزرگداشت محمود بهادری در سال 1391 اینچنین می گوید:
رخشان بنیاعتماد با بیان اینکه با گذر 10 سال از درگذشت محمود بهادری این زمان به نظرش بسیار زود گذشته است، اظهار کرد: وقایع وانفسای این دوران و سیر اتفاقات نه چندان خوش، اینقدر سریع بر سرمان هوار میشود که زمان میگذرد ولی نه خوش. امروز صبح با خودم فکر نمیکردم که 10 سال از درگذشت محمود بهادری میگذرد.
بنیاعتماد با بیان اینکه بهادری جزو گروهی از فیلمبرداران شناخته شدهای بود که او به آنها پیوسته است، اظهار کرد: من، بهادری، مشیری و نقشبندی دور هم جمع شدیم که ببینیم چه کاری میتوانیم انجام دهیم. چون اگر کاری نمیکردیم، میمردیم.
او اضافه کرد: در آن زمان تنها کاری که میشد خارج از فعالیتهای تلویزیونی انجام داد، فیلمبرداری مراسم عروسی و... بود. لذا ما با دستی خالی، پشتی خالی و انرژی بینهایت که آن زمان داشتیم، در یک اتاق در بالاخانهای که بعدها به مکانی بزرگتر تبدیل شد، گرد هم جمع شدیم تا ببینیم چه میشود کرد و البته روزگار خوشی داشتیم، چرا که تلاش میکردیم شرایط مستندسازی را از بازیای که دچار آن بود و البته حقش نبود، به گونهای عوض کنیم.
کارگردان فیلم سینمایی «خونبازی» با بیان اینکه فعالیتهای آن دورهشان کفایت معیشت زندگی را نمیداد، گفت: تنها انگیزه ما عشق بود و البته دغدغهی مشترک داشتیم و این بهادری بود که در میان ما همیشه آرزوهای بزرگ داشت و آن آرزوها را عملی میدیدید؛ طوری که گاهی من عصبانی میشدم. او همه چیز را عملی میدید و مسائل و مشکلات بزرگ را نادیده میگرفت و همیشه میگفت میشود.
بنیاعتماد با اشاره به همکاری او و محمود بهادری در فیلم مستند تمرکز گفت: محمود بهادری فقط از داخل لنز دوربین کادر را نگاه نمیکرد و دغدغه مساله اجتماعی داشت.
منوچهر مشیری در مراسم بزرگداشت محمود بهادری در سال 1391 اینچنین می گوید:
محمود بهادری به عنوان فیلمبردار وارد میشد و خود را در تمام کار پخش میکرد
منوچهر مشیری، با بیان اینکه جمعیت حاضر در سالن بعد از گذشت 10 سال از درگذشت محمود بهادری، به خاطر شخصیت خاصی است که او داشت، اظهار کرد: چیزی که او را شاخص کرد، مسالهی منش و شخصیت او بود و آن قالب بیان است که او فیلمبرداری را چگونه انجام میداد. او فقط یک تکنیسین نبود بلکه شخصیت خاص او بود که او را منحصربهفرد میکرد. محمود بهادری به عنوان یک فیلمبردار وارد کار میشد و خود را در تمام کار پخش میکرد.
مشیری ادامه داد: باید بگویم که روحیه اینچنینی که در جریان کار، فکرش همه جا باشد و ضمنا خیررسان جمع نیز باشد، دیگر کمتر وجود دارد.
او در ادامه با اشاره به اینکه آشناییاش با محمود بهادری به آبان ماه سال 1353 برمیگردد، تصریح کرد: آن زمان من عضو گروه فیلمبرداری تلویزیونی بودم و بهادری نیز فیلمبردار زاهدان بود. او ضمن کار به تحصیل در رشته جامعهشناسی در دانشگاه ملی سابق نیز مشغول بود. لذا به دنبال جانشینی برای خویش در زاهدان میگشت. در آن زمان او از من پرسید که آیا موافقم که جانشین او در زاهدان شوم و من نیز قبول کردم تا در صورت طی شدن مراحل اداری این کار را انجام دهم که البته مراحل اداری آن طی نشد.
مشیری با بیان اینکه سال 1355 بار دیگر با بهادری روبهرو شده و آن آغاز ایجاد رابطهی دوستی او با بهادری بوده است، گفت: ما در آن زمان با یکدیگر صمیمی شدیم و این مساله هم به خاطر خلق و خوی بهادری بود. رابطه ما آنقدر صمیمی بود که او به من میگفت که هرکجا که من با تو نیستم، سراغ تو را از من میگیرند و البته این قضیه در مورد من نیز صادق بود و هرکجا که میرفتم، در مورد بهادری از من سوال میکردند. ما در غم و شادی با یکدیگر بودیم.
مشیری دربارهی جریان فیلمبرداریهای انقلاب 1357 گفت: این کار، ابتکار بهادری بود و او در شهریور 1357 در شرایط حکومت نظامی، دوربین خود را از تلویزیون خارج کرد و من نیز به عنوان دستیار با او میرفتم. بعدها متوجه شدیم که یک دوربین کافی نیست و من نیز درصدد خارج کردن کردن دوربینم از تلویزیون برآمدم. ما در ادامه با اصغر شهردوست آشنا شدیم و او نیز به ما پیوست و حاصل کار 40 ساعته بود که اکنون دو ساعت از آن باقی مانده است و ما نمیدانیم چه برسر بقیه نگاتیو آمده است.
غلامحسین طاهری دوست، در مراسم بزرگداشت محمود بهادری در سال 1391 اینچنین می گوید:
در ادامه این نشست غلامحسین طاهریدوست، مستندساز و کارگردان در اصفهان مدت دو سال با محمود بهادری زندگی کرده است.
ما وقتی با یکدیگر به اصفهان منتقل شدیم، فکر نمیکردم بتوانیم کاری را با یکدیگر انجام دهیم ولی بعدها این اتفاق افتاد و ما موفق به ضبط سه فیلم با یکدیگر شدیم. نکتهای که در مورد بهادری قابل ذکر است، اخلاق حرفهیی اوست. چراکه با شرایط سختی که وجود داشت، ایشان هیچ وقت کاری نمیکرد ما احساس کنیم در یک شرایط سخت نمیشود کاری انجام داد.
او با بیان اینکه بهادری را فردی منطقی و وارسته یافته است، اظهار کرد: او آشنا به کار فیلمبرداری و تحصیلکرده بود. شرایط انسانی را همیشه رعایت میکرد و برای همه چیز منطق داشت. من از دو سال زندگی با او و تولید سه فیلم با او بسیار خرسندم.
مصطفی رزاق کریمی، در مراسم بزرگداشت محمود بهادری در سال 1391 اینچنین می گوید:
بهادری راجع به کسی چیزی نمیگفت
مصطفی رزاق کریمی کارگردان و مستندساز کشورمان از دیگر سخنرانانی بود که به بیان سخنرانی درباره محمود بهادری پرداخت.
او دربارهی روزی که خبر درگذشت بهادری را شنیده است، تصریح کرد: به من خبر رسید پروژه حیدربابای ایشان که مربوط به استاد شهریار است، برای شبکه سحر به تصویب رسیده است. از شنیدن این خبر خرسند شده و خبردار شدم که قرار است فردای آن روز این برنامه در خانه هنرمندان ایران اطلاعرسانی شود. اما همان روز خبر درگذشت ایشان به ما رسید و فردای آن روز به جای خانه هنرمندان ایشان را به قطعه هنرمندان بدرقه کردیم.
رزاقکریمی با بیان اینکه بهادری همیشه از حواشی به دور بوده است، تصریح کرد: برخی از دوستان عادت دارند که در میان فیلمبرداری از دیگران صحبت کنند، ولی بهادری همیشه در میان صحنهها چشمهایش را میبست و میخوابید و راجع به کسی چیزی نمیگفت. او در کار فقط یک فیلمبردار نبود بلکه با ما بدهبستان داشت و ویژگیهای خاص خودش را در کار به ما ارائه میکرد.
دکتر اکبر عالمی، در مراسم بزرگداشت محمود بهادری در سال 1391 اینچنین می گوید:
هنر این مملکت به بهادری وفادار نبود
دکتر اکبر عالمی، نویسنده و مدرس دانشگاه روی سن آمد تا سخنانی درباره شخصیت محمود بهادری بگوید.
او در ابتدای حضورش روی سن، از علی، رامین و سهند بهادری، پسران محمود بهادری خواست که به روی سن بیایند و میان آنها رامین بهادری به بیان سخنرانی از پدرش پرداخت و تصریح کرد: بعد از فوت پدرمان، مادرم، علی و سهند جای او را برای من پر کردند ولی من در این مراسم برخلاف عادت مرسوم که در مراسم بزرگداشت شخصی به خلقیات او میپردازند، میخواهم به بیان مسالهی دیگری بپردازم. اگر چند دهه گذشته را بررسی کنیم، میبینیم که پدر من به هنر این مملکت خدمت کرد. ولی میبینیم که هنر این مملکت به او وفادار نبود و اتفاقاتی که در یک اخیر عمرش برای او اتفاق افتاد، او را خرد کرد و امیدوارم روزی برسد که دیگر شاهد چنین اتفاقاتی برای هنرمندان این مملکت نباشیم.
در ادامه دکتر اکبر عالمی که در جریان سخنرانی رامین بهادری همچنان روی سن بود، با بیان اینکه معتقد است که محمود بهادری کمال طلب بود، تصریح کرد: هرجا که نیاز بود او همیشه سه پایه دوربین را همراه خود میبرد و هرجا لازم بود کار فیلمبرداری را با دست انجام میداد. او به اصطلاح عامیانه هرگز کمفروشی نمیکرد. از دیگر فضیلتهای او این است که او عاشقانه سرزمین مادریاش را دوست داشت و دلش برای ایران میتپید و آخرین مطلبی که درباره او باید بگویم این است که او هرجا که میرفت، دوربین را به نماینده هزاران چشم از بهترین زاویه کار میگذاشت تا بهترین تصویر را تهیه کند.
پیروز کلانتری، در مراسم بزرگداشت محمود بهادری در سال 1391 اینچنین می گوید:
شخصیت وارسته محمود بهادری به اندازه هنر و کار سینمایی او برای ما اهمیت دارد، اظهار کرد: در مورد هر مسالهای که صحبت میکرد، مسوولیت و توجه خاصی داشت که آن را میشد در نگاهش دید و این چیزی است که از حضور فیزیکال او در ذهن من باقی مانده است.
او ادامه داد: محمود بهادری در دو مقطع زندگی جامعه و مستند ما حضور جدی داشت که فقط به فیلمبرداری او مربوط نمیشد. نخست در سال 1357 و سپس در دوران جنگ. او در آن دو دوران زندگی کرد و فیلم ساخت. چنانچه در فضای فیلمهایش تب و تاب حضور خود او در صحنه را میبینیم. از دیگر خصایص فیلمهای او این بود که او واقعگرا بود و آدمها و لحظهها در فیلمهای او واقعی هستند و او حاصل حضور آدمها را در جنگ و انقلاب فیلم ساخته است. من تاکید میکنم که او زندگی میکرد و فیلم میساخت و گاهی دوربین را رها میکرد و در زندگی جاری میساخت.